ثواب گریه بر امام حسین (ع)

شناسه نوشته : 25310

1397/06/31

تعداد بازدید : 1138

علامه سید بحرالعلوم در راه سامرا به این فکر می کرد که چطور گریه بر سیدالشهداء (ع) باعث آمرزش گناهان می شود؟

علامه سید بحرالعلوم در راه سامرا به این فکر می کرد که چطور گریه بر سید الشهدا (ع) باعث آمرزش گناهان می شود؟

همان وقت متوجه شد که شخص عربی، سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد بعد پرسید: «جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ جناب سید، اگر سوالی داری بپرس شاید جوابش را بدانم».

گفت: چطور می شود خدای متعال این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء(ع) می دهد، مثلا در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان می نویسند و برای یک قطره اشک گناهانشان آمرزیده می شود؟ چطور ممکن است گریه برای سید الشهداء(ع) سبب آمرزش گناهان شود؟ 

سوار گفت: بگذار حکایتی را برایت بگویم. پادشاهی به همراه درباریان خود به شکار می رفت، در شکارگاه از لشکریان دور شد و آنها را گم کرد. به سختی فوق العاده ای افتاده و بسیار گرسنه شده بود تا این چشمش به در خیمه ای افتاد، وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید. آنها در گوشه خیمه فقط یک بز شیردهی داشتند که تنها از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، بز را سر بریدند و کباب کردند، چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.

فردا که سلطان برگشت قصه را برای درباریان گفت و پرسید: «چطور لطف این پیزرن را جبران کنم؟»

هر کسی جوابی داد. یکی گفت یک گوسفند کشته؛ شما صد برابر به او بدهید و ... حرف ها که تمام شد.

سلطان گفت: اگر من بخواهم مثل او لطفش را جبران کنم، باید تمام سلطنت و دارایی خودم را بدهم؛ که تازه آن وقت، مقابله به مثل کرده اید و بدون هیچ لطف اضافه ای؛ چرا که آنها هر چه را داشتند به شما تقدیم کردند و شما هم باید آنچه دارید به آنها تقدیم کنید.

ای سید بحرالعلوم سید الشهداء(ع) هر چه داشت از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر، همه را در راه خدا داد؛ خدا که نمی تواند تمام سلطنت و دارایی اش را به حسین(ع) دهد. پس تعجب ندارد که در ازای آن هر گونه ثواب و منزلتی به زائران و گریه کنندگان سید الشهداء(ع) بدهد...

سوار این را گفت و سید بجرالعلوم در فکر فرو رفت ولی تا سربلند کرد دید هیچ کس کنارش نیست! سید با خود گفت این مر که بود؟ چگونه از فکر من خبر داد و یکباره آمد و رفت؟

اشک می ریخت که امام زمان(عج) را دیده و نشناخته...

منبع: عبقری الحسان، شیخ اکبر نهاوندی، ج1، ص119.